فیلم مشابه بی بدن | فیلم جنایی ایرانی | فییلم ایرانی بر اساس پرونده جنایی
10 فیلم جنایی ایرانی که مثل «بی بدن» داستان واقعی دارند + تصاویر
ساخت فیلم بر اساس ماجراهای واقعی همواره جذابیتِ بسیاری برای فیلمسازان و مخاطبان دارد. اگر شما هم به پرونده های جنایی واقعی علاقمند هستید این 10 فیلم ایرانی را ببینید.
فیلم جنایی ایرانی که بر اساس واقعیت ساخته شود، مخاطب را بیش از هر موضوع دیگری جذب می کند. آخرین فیلم جنایی ایرانی که بر اساس یک پرونده واقعی ساخته شد، فیلم سینمایی «بی بدن» بود که اکنون بر پرده سینماها قرار دارد. در ادامه 10 فیلم جنایی ایرانی با پرونده واقعی را ببینید.
«بی بدن» فیلمی به کارگردانی مرتضی علیزاده و نویسندگی کاظم دانشی که پیش از این «علفزار» را کارگردانی کرده است. با توجه به مضمون و محتوای «بی بدن» میتوان این فیلم را یکی از مهمترین فیلمهای جشنوارهی امسال دانست.
بیبدن | کارگردان: مرتضی علیزاده | بر اساس پروندهی غزاله و آرمان | 1402
به نظر میرسد یکی از بحثبرانگیزترین فیلمهای جشنوارهی امسال «بیبدن» ساختهی مرتضی علیزاده باشد. فیلمی که یکی از پروندههای مهم جنایی سالهای اخیر (قتل غزاله شکور توسط آرمان عبدالعالی) را دستمایهی فیلمنامهی خود قرار داده است. پروندهی جنایی غزاله و آرمان، یکی از پرسروصداترین پروندههای قتل در دههی 90 بود که سرانجام با اعدامِ آرمان در سوم آذرماه 1400 به پایان رسید. مفقودی جسدِ غزاله، یکی از ابهاماتِ این پرونده بود و این اتفاق در «بیبدن» یکی از نقاطِ عطفِ درامِ را شکل می دهد. علیزاده اما تاکید دارد که آنچه در این فیلم به نمایش درآمده، ساخته و پرداختهی ذهنِ نویسنده و او به عنوان کارگردان است و نباید آن را نعل به نعل با واقعیت منطبق دانست: «من فیلمی ساختهام و مخاطب هم میتواند روایت آن را به پروندههای واقعی منطبق بداند اما آنچه میتوانم به عنوان کارگردان «بیبدن» تأکید کنم این است که آن را بر اساس پرونده واقعی (آرمان و غزاله) نساختهام.» کاظم دانشی (نویسندهی این اثر) که فیلم غلفزار را به عنوان کارگردان در پروندهی خود دارد، سالهاست در نگارش و پژوهش سوژههای قضایی فعالیت دارد. او فیلمنامهی این اثر را در بستر ماجرای غزاله و آرمان روایت کرده؛ اما تنها بر «بسترِ» آن و هماکنون آنچه نوشته، نعل به نعل با واقعیت منطبق نیست. شاید همین موضوع ملتهب سبب شده تا این فیلم قبل از اکرانِ خود در جشنواره، با حاشیههایی مواجه شود، برای مثال یکی از سایتهای خبری نوشت که خانوادهی عبدالعالی از ساخت این فیلم راضی نیستند.
طلاخون | کارگردان: ابراهیم شیبانی| بر اساس پروندهی مهین قدیری | 1401
نمیدانیم اگر «مهین قدیری» به عنوان یک زنِ قاتلِ سریالی در امریکا زندگی کرده بود، هالیوود تاکنون چند فیلم دربارهاش ساخته بود، اما حاصلِ سینمای ایران از زندگی پررمز و راز و پرهیجان و دراماتیکِ این زنِ قاتل، یک فیلم مستند با نامِ «مهین» است و فیلمی داستانی با عنوان «طلاخون» است که ابراهیم شیبانی آن را کارگردانی کرد. «طلاخون» داستان زندگی ناهید (یک مادر فداکار و مهربان) است که در خارج از خانه یک قاتل سریالی است؛ فیلم به ما دربارهی انگیزههای روانی مهین چیزی نمیگوید و زوایای چندانی از زندگی گذشتهی او را روشن نمیکند و شاید به همین خاطر است که شخصیتِ «ناهید» آنطور که باید در ذهنِ ببیننده باقی نمیمانَد. شیبانی در این فیلم هیچ صحنهی قتلی را نشان نمیدهد و بیشتر نگاهی آسیبشناسانه به جامعهای دارد که از یک زنِ مهربان، قاتلی زنجیرهای میسازد.
علفزار | کارگردان: کاظم دانشی | براساسِ پروندهی باغ خمینی شهر | 1400
تجاوز به مهمانان یک باغ در برابر شوهرانشان، هنوز هم خاطرهای غمانگیز برای کسانی است که درگیرِ آن پرونده بودند و حتی آنانی که از طریقِ رسانهها ماجرا را شنیدند. این حادثهی تلخ، موضوع فیلم علفزار است با کارگردانی کاظم دانشی.
در این فیلم بازپرسی به نام «امیرحسین» درگیر پروندهای میشود که در آن عدهای شبانه به باغی حمله کرده و به زنانِ مهمانی تعرض کردهاند (همان حادثهی باغ خمینی شهر)؛ هر چند فیلم خرده روایتهایی چون شناسنامه نداشتنِ یک بچهی نامشروع یا کشتهشدنِ یک کودکِ خردسال توسط پلیس را نیز روایت میکند. تمام فیلم در دادگاه میگذرد و هر لحظه برای مخاطب چیزی دارد که شگفتزدهاش کند. کاظم دانشی که حالا فیلمنامهی «بی بدن» را نوشته است؛ در این فیلم جسارتِ بسیاری به خرج داده و دربارهی معضلاتی چون تجاوز، فحاشی، استعمال مواد مخدر، مشروبات الکلی، روابط جنسی خارج از ازدواج و غیره صحبت میکند و این مسئلهای است که فیلم را با وجود ممیزیهای حاکم بر سینمای ایران، بسیار ارزشمند میکند. اما نمیشود از «علفزار» گفت و از بازی درخشانِ بازیگرانش حرفی نزد.
عنکبوت | کارگردان: ابراهیم ایرجزاد | بر اساس پروندهی سعید حنایی | 1400
عنکبوت دربارهی سعید حنایی (قاتل سریالی زنان روسپی مشهد) است. فیلم با برشی از زندگی سعید آغاز میشود، مردی که مانند خیلی آدمهای دیگر است؛ اما بر اساسِ یک اتفاق تبدیل به قاتلِ سریالی تعداد زیادی زنِ خیابانی میشود.
یک روز، رانندهای قصدِ تعرض به همسرش را دارد و سعید گمان میکند ریشهی این اتفاق فسادی است که در شهر وجود دارد و عاملش زنانِ خیابانی. کارگردان در این فیلم اگرچه برایمان مشخص نمیکند، چطور یک مردِ معمولی نقاش میتواند بی هیچ عذابِ وجدانی آن همه قتل انجام دهد؛ اما روش قتلها را بهخوبی به تصویر میکشد و جنون و ترسِ قاتل را به مخاطب نشان میدهد. کارگردان همچنین تصویر میکند روسپیهایی که توسط سعید کشته میشوند، تنها زنان بی بضاعتی هستند که مجبورند بدن خود را بفروشند تا فرزندانشان از گرسنگی نمیرند. نویسنده و کارگردانِ «عنکبوت» اگرچه داستانِ فیلم را از ماجرای سعید حنایی وام گرفته، اما اقتباسِ وفادارانهای به آن پرونده ندارند، برای مثال شخصیتِ اصلی فیلم برخلافِ جنایی از هیچ بیماری روحیای رنج نمیبرد.
لانتوری | کارگردان: رضا درمیشیان | بر اساسِ پروندهی آمنه بهرامی | 1395
افکار عمومی ایران بارها در معرضِ پروندههای اسیدپاشیهای بوده و از آن آزار دیده است. از میانِ قربانیانِ این جریان، پروندهی آمنه بهرامی از اهمیتِ ویژهای برخوردار شد؛ چرا که مرد اسیدپاش در آن به قصاص محکوم شد و آمنه او را بخشید. این موضوعی است که در «لانتوری» به تصویر کشیده شد.
داستان فیلم درباره پسری به نام پاشا است که سر دستهی یک باند خلافکار است و عاشق مریم. مریم اما روی خوشی به او نشان نمیدهد و پاشا بعد از تلاشهای بسیار برای به دستآوردنِ دلِ او و ناکام ماندن در این جریان، تصمیم میگیرد روی صورت مریم اسید بپاشد. زن که حال زندگی خود را باخته، تقاضای قصاص چشم در برابر چشم میکند. اسیدپاشی در ایران همواره قصهای پر از غصه بوده و درمیشیان، تنها کارگردانی است که این ماجرا را به تصویر کشیده و بهای آن را هم با در محاقِ توقیف ماندن داده است. کارگردان در این فیلم فضایی مستندگونه به تصویر کشیده است و البته درامی پرهیجان نیز خلق کرده است. فیلم اگرچه صحنههای خسونتآمیزِ بسیار دارد، اما در عین حال به موضوع بخشش و عفو نیز میپردازد.
خشم و هیاهو | کارگردان: هومن سیدی | بر اساس پروندهی شهلا جاهد | 1394
خشم و هیاهو، فیلمی است که هومن سیدی بارِ دیگر در آن به دغدغهی اصلی خود یعنی معضلات اجتماعی پرداخته است؛ داستانی که اگرچه او خود به این ماجرا معتقد نیست؛ اما میتوان ان را اقتباسی از پرسر و صداترین اتفاق صفحات حوادث روزنامههای سالهای اخیر دانست. هومن سیدی در این فیلم برداشتی آزاد از پروندهی مشهور اما مجهول ناصر محمدخانی و شهلا جاهد کرده است و این واقعهی هولناک را دراماتیزه کرده است. او در این فیلم از زنی حرف میزند که عاشق است و عاشقِ سرسختی هم هست.
زمانِ اکران، سیدی مدعی شد «خشم و هیاهو» ارتباطی به ماجرای شهلا ندارد و اقتباسی از آن ماجرا نیست، اما لحن فیلم بسیار به آثار مستند و زندگینامهای نزدیک میشود. فیلم روی رابطهی خسرو پارسا (نوید محمدزاده) که یک خوانندهی معروف است و با حنا (طناز طباطبایی) که سر از زندگی او درمیآورد، تاکید دارد. شیوهای که سیدی برای نمایش یک اعتراف دروغین به کار گرفته هوشمندانه و هنرمندانه است، تمثیلی از یک واقعهی خیالی که در ذهن حنا شکل گرفته و بدون پر و بال دادنهای اضافی، نحوهی ارتکاب به جرمی که مرتکب نشده را تعریف میکند.
شبهای تهران | کارگردان: داریوش فرهنگ | بر اساس پروندهی خفاش شب | 1379
داریوش فرهنگ که این روزها کمتر در قامتِ کارگردان ظاهر میشود، در اواخر دههی 70، یعنی آن زمانی که هنوز پروندهی خفاش شب داغ بود، فیلمی را براساس سلسله قتلهای غلامرضا خسرو ساخت با نامِ «شبهای تهران». فیلم دربارهی دو دختر به نام شیرین و مینا است که در حال تحقیق روی پروندهای از قتلهای زنجیرهای هستند که شباهت زیادی به قتلهای خفاش شب دارد؛ البته داریوش فرهنگ از دلِ این داستانِ پرتلاطم، داستانِ دیگری استخراج کرد که اگرچه تفاوتهایی با اصلِ ماجرا داشت؛ اما میشد اشاراتِ زیادی نسبت به این پرونده در آن مشاهده کرد.
فرهنگ، این اثر را براساسِ فیلمنامهی «خیابان عشق ممنوع» نوشتهی تهمینه میلانی ساخت، هر چند آنچه روی پرده آمد، تفاوتِ بسیاری با فیلمنامه داشت؛ اما در عین حال کارگردان (برخلافِ فیلم خفاش) تلاش کرده بود تا آسیبشناسیهایی نیز دربارهی عوامل وقوع جرم انجام دهد.این فیلم همچنین به روزنامهنگاران حوادث که با وجود مشقتهای فراوان، در زمینهی انعکاس اخبار تلاش میکنند نیز ادای دین کرده است.
رنگ شب | کارگردان: محمدعلی سجادی | براساس پروندهی غلامرضا خسرو | 1379
محمدعلی سجادی در «رنگ شب» نیز نگاهی به ماجرای تکاندهندهی خفاش شب دارد. اگرچه نویسندهی اثر، اشارهی چندانی به پروندهی غلامرضا خسرو ندارد و تنها وجه تشابه آن را میتوان در به قتل رساندنِ تعداد زیادی زن و دختر در شبهای تهران دانست. ورود یک زنِ غریبه، عاملی است برای این که یک زندگی آرام و ظاهراً روبه راه را دچار تنشی عمیق و همه چیز را از مسیرِ عادی خود دور کند. رسول به عنوانِ کارمند بانک یک زندگی معمولی دارد که با زنی تصادف میکند و متوجه میشود که زن دچار فراموشی شده است.
همسرِ رسول، زن را به خانه میآورد، این زن در ادامهی داستان مدعی می شود همسر رسول است و وقتی رسول برای مأموریتی به شمال رفته بوده، با هم آشنا شدهاند و این پسر هم فرزند رسول است. دادگاه برای روشن شدن قضیه، رسول و پسر بتول را به آزمایشگاه می فرستد. در آنجا مشخص می شود رسول اساساً نمی تواند بچهدار شود و همین سبب میشود تا او به همسرِ خود شک کند و در خیابانها دست به کشتنِ تعداد زیادی زن و دختر بپردازد. در انتهای فیلم، بازجو به رسول میگوید زود قضاوت کرده، چون جواب آزمایشش اشتباه بوده و زهره هیچ وقت به او خیانت نکرده و مجازات رسول اعدام است. در این فیلم قصه از خانواده رسول آغاز شد و سجادی از جزء به کل پرداخته است؛ یعنی از فرد و چگونگی انگیزههای او آغاز کردند تا به انگیزههای جامعه رسیده است و پایانی کاملا متفاوت دارد؛ آنقدر که از بی رحم بودن ابایی ندارد و سعی ندارد حتماً و ضرورتاً با لطافت و خوشی همراه باشد.
قرمز | کارگردان: فریدون جیرانی | بر اساس پروندهی امالبنین | 1377
هنوز که هنوز است کمتر اثری را چون قرمز میتوانید در سینمای ایران مشاهده کنید که چنین جسورانه به بحثِ خشونتِ خانگی علیه زنان پرداخته باشد. فیلمی که علاوه بر موضوعِ آن، در طراحی صحنه و لباس نیز ساختارشکن بود (و همچنان هم هست)؛ این فیلم با بازی درخشانِ هدیه تهرانی و محمدرضا فروتن، بر اساسِ یک پروندهی واقعی جنایی ساخته شده است.
ابتدای سال 76 بود که خبر شکنجهی زنی به نام «امالبنین» در صفحهی حوادث روزنامه ایران چاپ شد، زنی که بر اثرِ شکنجههای همسر و مادرِ همسرش در بیمارستان جان باخت؛ اما قبل از آن توانست برای پرستاران تعریف کند که شوهرش، مدتها او را در زیرزمین خانهشان حبس کرده و تا سرحد مرگ کتکش زده است. روزنامهنگار سابق و کارگردانِ امروز هم این پرونده را خواند و قصهی روایتِ آزار زنان را فیلم کرد اما با نگاهِ خودش. او داستانِ هستی مشرقی را به تصویر کشید؛ زنی مطلقه که دوباره ازدواج کرده و همسری عاشق اما روانپریش دارد که مُدام او را موردِ سوءظن قرار میدهد و ضرب و شتم. اما هستی مشرقی شخصیتی متفاوت از امالبنین داشت و کنشی متفاوت از او از خود بروز داد و همین پایان فیلم را نسبت به سرنوشتِ امالبنین متفاوت کرد.
میخواهم زنده بمانم | کارگردان : ایرج قادری | براساس پرونده جنجالی پدرام تجریشی | 1373
مرگ مرموز پدرام تجریشی یکی از پرسروصداترین پروندههای جنایی اوایل دهه60 بود. پدرام تجریشی که به همراه پدر و نامادریاش زندگی میکرد ظاهرا خودکشی کرده بود ولی نامادریاش در مظان اتهام به قتل قرار داشت. پرونده پدرام تجریشی ابهامات زیادی داشت؛ از سویی دلیل قانعکنندهای برای قتل پدرام وجود نداشت و از سوی دیگر اثبات اینکه نامادری مرتکب قتل او شده هم برای دادگاه بهسادگی میسر نبود. دادگاه پرونده پدرام تجریشی پای ثابت صفحات حوادث روزنامهها بود. مجله زنروز گزارشهای دنبالهدار و مفصلی درباره این پرونده جنجالی منتشر کرد و درنهایت نامادری از قتل پدرام تجریشی تبرئه شد.
رسول صدرعاملی که سابقه کار روزنامهنگاری داشت موضوع قتل پدرام تجریشی را دنبال کرد. صدرعاملی تصمیم گرفت مستندی درباره این موضوع بسازد و با دوربین 16میلیمتری از جلسات دادگاه فیلمبرداری کرد؛ مستندی که درنهایت هرگز از تلویزیون پخش نشد اما صدرعاملی براساس این ماجرا فیلمنامهای با نام «اما من شما را دوست داشتم» نوشت و سالها بعد ایرج قادری آن را کارگردانی کرد و نامش را گذاشت: «میخواهم زنده بمانم»صدرعاملی، اصغر عبداللهی و فریدون جیرانی این این فیلمنامه را بارها بازنویسی کردند و در نهایت رگههای واقعی پرونده پدرام تجریشی کمرنگتر شد و درنهایت با بازنویسی نهایی تنها خط اصلی داستان در سناریو باقی ماند.میخواهم زنده بمانم پرفروشترین فیلم سال74 شد. منتقدان آنرا بهترین فیلم قادری خواندند و مجله فیلم نوشت این خوشساختترین فیلمفارسی تاریخ سینمای ایران است.
من خیلی بیکار میشم میرم توی بحر این مطالب و اولا شب خوابم نمیبرد هنوزم یه چراغی باید روشن باشه اما دوست دارم نمیترسم اینروزا